تاريخ : جمعه 24 آذر 1391 | 2:34 | نویسنده : فنچولک |

http://s3.picofile.com/file/7421297197/do0set_daram.jpg

http://s3.picofile.com/file/7421295806/Biya_Ba_Ham_Bashim.jpg

زیباترین نگاه، نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود

 

 

زيباترين سخني که شنيدم سکوت دوست داشتني تو بود

 

زيباترين احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود

 

زيباترين انتظار زندگيم حسرت ديدار تو بود

 

زيباترين لحظه زندگيم لحظه با تو بودن بود

 

زيباترين هديه عمرم محبت تو بود

زيباترين تنهاييم گريه براي تو بود

زيباترين اعترافم عشق تو بود

http://s3.picofile.com/file/7421295050/az_yadet_nemiram.jpg

http://s3.picofile.com/file/7421299993/love.gif

دوست دارم.....دوست دارم.......دوس.....

اگه این کلمه رو بار ها و بارها تکرار نکنم...

اگه اسمت رو تو خلوتم صدا نزنم...

اگه یادت رو چند بار توی ذهنم زنده نکنم...

اگه به این فکر نکنم که تو حالا داری چه کار می کنی...

اگه به یاد حرفهات نیفتم...

............

 

اگه عکست رو چندین بار نبینم...

 

اگه همیشه منتظرت نمونم...

 

اگه فقط به نیت تو شعر نگم...

 

اگه به روزی که بالاخره ببینمت فکر نکنم...

 

اگه به این که من رو واقعا دوست داری یا نه فکر نکنم...

اگه از غم دوریت بعضی شبا گریه نکنم...

..

...

....

.....

........

...........

..............

.....................

.............................

..........................................

.........................................................

...........................................................................

تازه عقلم سره جاش میاد!!!

http://s3.picofile.com/file/7421300749/negah.jpg

معنای واقعی کلمه دوست داشتن

 

.....................

 

دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری

 

دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می داری

 

دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند

 

دوستت دارم از تمام وجودم با احساس پر از محبت و عشق

 

دوستت دارم چون تو را می خواهم و تو نیز مرا می خواهی

 

دوستت دارم همچو طلوع عشق در سحرگاه عشق

 

دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور میکنی...

..................


http://s3.picofile.com/file/7421297204/dooset_daram.jpg

 

دوستت دارم همچو رهایی پرنده از قفس و پرواز پر غرور او در اوج آسمان ها

 

همچو امواج دریا که آرام به کنار ساحل می آیند و آرام نیز به دریا می روند

 

همچو اواخر زمستان که شکوفه های بهاری باز می شوند

 

همچو غنچه ای که آرام آرام باز می شود و گل می شود

 

دوستت دارم همچو مهتابی که شب های تیره و تار را با حضورش

 

پر از روشنایی می کند.

 

دوستت دارم همچو چشمه ای در دل کوه که آرام جاری می شود

بر روی زمین و تبدیل به آبشاری می شود که از دل کوه سرازیر می شود.

http://s3.picofile.com/file/7421299030/kadr.gifhttp://s3.picofile.com/file/7421299030/kadr.gif

http://s3.picofile.com/file/7421294515/ashegh.jpg



تاريخ : دو شنبه 20 آذر 1391 | 8:54 | نویسنده : فنچولک |

سلام به روماهه عشق من

گل خوشگلم بازم یه شبه رویایی دیگه رو باهم ساختیم یه شبه بینظیر که هر چی از رویایی بودنش بگم کم گفتم

سه شنبه91/9/14 بود یکی از دوستام زهرا از تهران اومده بود با هم یه قرار گذاشتیم با خواهرش فاطی که هر دوتا دوستای صمیمیه من هستن شب بریم بیرون بدون تو که نمیشد باهات هماهنگ کردم و چهارتایی رفتیم بیرون ساعت 10 شب بود که اومدیم دنبال تو باهم راهی شدیم باورت نمیشه بعد اون مدت زیادی که ندیده بودمت دلم برات پر میزد وقتی اومدی کنارم محکم بغلت کردم دلم برات یه ذره شده بود اول خدای خوبمو بعد از زهرا یه عالمه تشکر کردم بخاطر اون شبه زیبایی که برامون ساخته بودن خلاصله اون شب گفتیم بریم قلیون بکشیم خیلی دنبال قلیون سرا گشتیم اما چون دیروقت شده بودهمه تعطیل کرده بودن کلی اتفاق افتاد اون شب از تصادف و مامور و دعوا خلاصه همشون بخیر گذشت برگشتیم از یه جایی ساندویچ گرفتیم برا شام و برگشتیم خونه و خودت یه قلیون برامون چاق کردی باورت نمیشه بهترین قلیونی بود که تو عمرم کشیدم فاطی نکشید اما منو تو و زهرا کلی کیف کردیم خیلی خوش گذشت یه شبه به یاد موندنی به لطف خدا و زهرا جون از هردوشون ممنونم

دوست دارم عشقم برا همیشه میپرستمت

خدا تو رو ازم نگیره

دوست دارم اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووف

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.


ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 18 آذر 1391 | 8:35 | نویسنده : فنچولک |

خیلی وقته که نمیبینمت تقریبا بعد اون اتفاق بدی که بینمون افتاد هنوز ندیدمت

بدجوری دلم برات

 

                                           تنگ

                                                                                                    شده



تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391 | 21:39 | نویسنده : فنچولک |

سلام عشقم

بعد از سه روز التماس کردن و از تو جوابی نگرفتم بالاخره

روز 5شنبه 25 آبان سال 91 بود اولین شب محرم ساعت 10 شب بود که حسابی بی طاقت و داغون بودم نمیدونستم باید چیکار کنم به کی التماس کنم داغون و بی قرار

ضربان قلبم یهو تند تند میزد دلواپس شدم که دیدم گوشیم داره زنگ میخوره بدون اینکه نگاه کنم گفتم این میثم منه

جواب دادم با ذوق زیاد همچنین عصابانی بودم نمیدونستم چی باید بهت بگم کلی بهت التماس کردم و عذر خواهی

اما قبول نکردی گفتی میمونم باهات تا نگی میثم بی معرفته،نامرده

فردا صبح حتی جوابه صبح بخیرمو ندادی خیلی ناراحت شدم اصلا حال و حوصله نداشتم سرکارم اینقده داغون و بی حوصله بودم که همکگارام متوجه شدن تا ظهر شد موقع برگشت به خونه بهت زنگ زدم گفتم نمیتونم این بی محلی هاتو تحمل کنم تمومش کن گفتی فعلا نمیتونی حرف بزنی

دلم داشت برات پر پر میزد طاقت نیاوردم غروب دوباره بهت زنگ زدم بعد از کلی صحبت و بگو مگو و عذرخواهی منو التماس کردنم همه چی بخیر گذشت

دوباره شدی مال خودم دوباره برگشتی

بدون تو دیوونه میشم هیچی نمیخوام

دوست دارم همه زندگیم


تو همه زندگیمی اینو هیچوقت فراموش نکن



تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391 | 21:13 | نویسنده : فنچولک |
.: Weblog Themes By RoozGozar.com :.

  • قالب وبلاگ
  • اس ام اس
  • گالری عکس